دیده بینای دل 

چشم به ره مانده ام و بی پناه

منتظرم تا تو بیایی ز راه

تا بدمد ماه رخت لحظه ای

دیده به در دوخته‌ام ماه ماه

خسته ام احساس خطر می کنم

غیر توام نیست دگر تکیه گاه

نیست، نمانده، نبود، کو؟ کجا؟

در دل شوریده من غیر آه

کوه غم است این و کنون لازم است

معجزه ای تا بشود کوه کاه

بود غباری و سواری نبود

گشت تمام لحظاتم تباه

راه گذر را تو نشانم بده

کز سر راهت گذرم گاه گاه

دیده بینای دلم باش تو

تا نروم با سر و گردن به چاه

بر دلم افتاده که خواهی رسید

خنده‌کنان از خم این کوره راه

منتظرم، منتظرم ای عزیز

تا که بیایم به رهت دادخواه


هوروش نوابی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیا من...سنام!! گروه رباتیک آراد سقز آهنگ|ترانه|موزیک انجمن هنرهای نمایشی تربت حیدریه نمونه سوالات امتحانی رایانه کار icdl درجه ۲ از محبت آب آتش می شود! مراکز خدماتی نیکــــ بیانـــــ